غزل مناجات با خداوند رحمان
پـریش آمـدهام با دلی پـریـشـانتـر به مو پریشی زینب بیا ز من بگذر هـمـیشه گرمی آغـوش تو پناه من کجاست دست تو ای مهربان تر از مادر کدام در بزنم درد خود به که گویم خـدا نکـرده بگویی اگر برو دیگر شنـیـدهام که نـوازشگـر غـریـبانی به شـوق دامن تو آمدم خـدا با سر ز بسکه در نزده در به روی من واشد نه در زدن بلدم نه گدایی از این در من اولین نفری نیستم که میبخشی خبر ز رحمت تو دارد این گدا بهتر نگاه تو که سریع الرضاست از آن رو رضا نشد که ببـیند مرا به دیدۀ تر بدون دُر صدفی لایق خریدن نیست بخر مرا که پُـرم از محبت حـیـدر الا که پرده نـیـنـداختی در این دنیا بیا و پـرده میـنـداز باز در محـشر که آه شرم من از چشم مادرم زهرا بسا برای من از آتش است سوزانتر مرا به دست حسینت سپردی از اول مرا به دست حـسیـنت بده دم آخـر هوای گریه پائـینِ پا به سـر داردم هوای روضۀ بیسر نماز بالا سر |